سال گذشته «کاهانی» فیلم «بیست» را دراکران نوروزی داشت که از
طرف منتقدان وتماشاگران سینمامورد استقبال قرارگرفت.انتظار می رود این فیلم
هم مورد استقبال مخاطبین سینما قرارگیرد.چنان که تابه امروز نزدیک به 120
میلیون تومان فروش این فیلم شده وانتظارمی رود همانند فیلم بیست تبدیل به
اثری پرفروش شود.
«عبدالرضا کاهانی»، فیلمساز جوان
کشورمان اهل نیشابور و فارغالتحصیل تئاتر است. وی فعالیت هنریاش را با
ساخت فیلمهای کوتاه آغاز کرد و نخستین تجربه سینمایی خودش را با فیلم سفر
به شرق به عنوان فیلمنامهنویس آغاز کرد.
وی پس از آن دست به ساخت اولین فیلم خود
با نام «آدم» زد. کاهانی در دومین تجربه به سراغ فیلم «آنجا» رفت، فیلمی
که تنهایی ها و غربت یک انسان را در جوامع مدرن به خوبی نشان میدهد. آدمی
که در گرفتاریها و مشکلات زندگی خصوصی خود چنان گرفتار شده که راه خلاصی
پیدا نمیکند و همه به دنبال این هستند که به او دروغ گفته و سرش کلاه
بگذارند
.
کاهانی در سومین تجربه سینمایی خود فیلم
«بیست» را با حضور بازیگران حرفهای چون پرویز پرستویی ساخت، فیلمی تلخ
که در آن زندگی چند خانواده مورد کنکاش و نقد و بررسی قرار میگیرد و
سرنوشت و تقدیر چند خانواده بستگی به بسته شدن یا باز ماندن تالار پذیرایی
دارد. کاهانی از زاویه دید خود به تک تک زندگی این آدمها در فیلم «بیست»
سرک میکشد و تلخیها و گرفتاریهای هر کدامشان را به خوبی برای مخاطب خود
عیان میکند.
کاهانی در چهارمین فیلم بلند سینمایی
خود در کسوت نویسنده و کارگردان امسال به سراغ ساخت فیلم «هیچ» رفت و تلاش
کرد که فیلم «بیست» را به نوعی تکیل کند. در فیلم هیچ که فضایی به شدت
رئال و تلخ دارد دوباره زندگی چندین خانواده در کنار یکدیگر مورد کنکاش و
بررسی قرار میگیرد. خانواده که بنا به دلایل فقر مالی ناچارند در جنوب
تهران و در خانهای نسبتا سنتی و کوچک در کنار همدیگر زندگی کنند.
زندگیهایی که هر کدام به همدیگر گره خورده است.
نادر، مهدیهاشمی مردی است که به دلیل
مشکل ژنتیکی به پرخوری بیمار است او در کنار عمهاش با بازی مرضیه برومند
زندگی میکند. روزی از روزها عفت با بازی نیره فراهانی به دلیل فقر مالی
مجبور به کار در منازل مردم است. از این طریق او با عمه نادر آشنا شده و
عمه عفت را به عقد نادر درمیآورد. نادر در خانه عفت در کنار دو پسرش و
خانواده خود زندگی میکنند. با ورود او به خانواده آنها مشکلات یکی پس از
دیگری از راه میرسند نادر به دلیل بیماری شروع میکندبه خوردن تمام
مایحتاج و خوراکیهای خانه آنها به همین دلیل خسته شده و نادر را از خانه
بیرون میکنند.
اما در اثر اتفاقی آنها میفهمند که بدن
نادر قادر به ساخت کلیه اضافی است. به همین دلیل او را به خانه آورده و
مدام برای او خرج میکنند تا بدن او کلیهسازی کند آنها از بدبختی و نداری
خلاص شوند. اما مشکل از آنجایی آغاز میشود که نادر حاضر نیست پولهای
میلیونی خودرا که از طریق فروش کلیههای اضافیاش به درست آورده به آنها
بدهد به همین دلیل وضعیت زندگی آنها خوبتر که نمیشود هیچ بلکه با حضور
دوباره نادر و چپاول زندگی آنها خانواده عفت و پسران ندارتر و فقیرتر از
قبل میشوند. نادر را باید در این فیلم نمادی از چپاول و استثمار به حساب
آوریم جایی که او با قدرت و پولی که دارد باعث فروپاشی ذرههای آخر زندگی
فقیرانه آنها میشود.
نادر به عنوان یک آدم بیمار که مشکل
ژنتیکی دارد منزوی، محتاج و بدبخت به حساب میآید. کاهانی در این فیلم به
خوبی نشان میدهد که در زندگی خانوادگی گاهی وقتها با ورود یک غریبه به
کانون خانواده امکان دارد همه چیز از همدیگر پاشیده شود.
پسر بزرگ عفت بیک با بازی عمران احمدی
کسی است که با وانتش اثاثیه دست دو میخرد او به عنوان بزرگ خانواده آدمی
خشن و زورگوست که عقدهها و کمبودهای اجتماعی و شخصیتی خود را که در اثر
فقر و خودکمبینی دچار آن شده بر سرزنش محترم با بازی پانتهآ بهرام و
بچههایش درمیآورد تا جایی که در فیلم شاهدیم او آنقدر به سر زنش فریاده
زده و او را ترسانده که زنش لکنت زبان پیدا کرده یا اینکه مدام بچهها را
با پسگردنی می زند ودر طول قصه هم برای فرار از طبقه اجتماعی خود و پیدا
کردن مال ومنال و در خفا زن دوم اختیار میکند.
در طرف دیگر قصه با پسر دوم خانواده به
نام عادل با بازی احمد مهرانفر و زنش یکتا با بازی باران کوثری مواجه
هستیم. عادل و یکتا هر دو فوتبالیست هستند. منتها عادل به دلیل طبقه
اجتماعی پایین خود و نبود امکانات و پول نتوانسته تبدیل به بازیکن فوتبال
شود. عادل نیز شخصیتی عقدهای دارد که به ایدهآلهایی که در زندگی
میخواسته نرسیده و به همین دلیل تبدیل به فروشنده بوق و پرچم در
استادیومهای فوتبال شده در عین حال به خاطر همین عقدهای بودن اجازه نداده
همسرش به فوتبال ادامه دهد و او را خانهنشین کرده است.
در طرف دیگر این فیلم دختر عفت لیلا با
بازی نگار جواهریان وجود داردکه نامزد کرده اما به دلیل اینکه دختر
خانواده است بیشتر غصه مادرش را میخورد و تلاش میکند به نوعی به مادرش
کمک کند به همین دلیل از روی فیلمها رایت میکند و تا برادر کوچکترش در
خیابان فروخته و کمک خرجی خانه باشد. در مقابل او نامزدش نیما با بازی صابر
ابر حضور دارد. نیما جوانی است دیرفهم که آیکیوی پایینی دارد و بیکار است
در طول داستان لیلا به دلایل مختلفی که فقر و بیچارگی خانواده یکی از
آنهاست نیما را از خودش میراند.
کاهانی در طول فیلم هیچ با نمایش چند
زندگی به خوبی توانسته نشان دهد در جامعهای که در آن فاصله طبقاتی عدالت
در توزیع ثروت و امکانات وجود نداشته باشد چگونه چندین خانواده از همدیگر
میپاشند. نادر با وجود اینکه از طریق کلیههایش پولدار شده به هیچکس کمکی
نمیکند و با وقاحت تمام خانه عفت را ترک میکند و نادر نمادی از
سرمایهداری است که کارش بهرهکشی از ضعیفان و فقراست در مقابل سرنوشت هر
کدام از اعضای خانواده در عین حال که نادر پولدار است به پول بستگی دارد.
اما نادر با بیرحمی فقط و فقط به شکم
خودش فکر میکند و به همین دلیل خانه را ترک میکند چون انسان هر چقدر
پولدارتر میشود طمع و حرص و آز او را گرفته و مانع از آن میشود که به
دیگران کمک کند.
در فیلم هیچ هم باحضور نادر آرامش و
صمیمیت خانواده عفت و پسرانش از هم میپاشد. عفت دوباره کلفت خانههای مردم
میشود. لیلا با بزک کردن خودش اسیر خیابانها میشود. یکتا به دلیل ندیدن
آینده روشن برای خودش و فرزندی که در شکم دارد خودش را خلاص میکند، بیک
زن دوم گرفته و تلاش میکند طبقه اجتماعی خودش را عوض کند. در مقابل همسرش
محترم خانه را ترک میکند.
کاهانی در هیچ نشان میدهد فقر چقدر
میتواند پایههای زندگی اجتماعی یک خانواده را تا مرحله انهدام و فروپاشی
پیش ببرد.
فیلم هیچ به روابط آدمهای ندار و فقیر
در تقابل با ثروت و زندگی در جوامع شهری میپردازد. جایی که آدمهای فقیر
وقتی به ثروت در زندگی میرسند به جای آن که به کسانی که در وقت نداری به
دادشان رسیدند کمک کنند تنها به فکر رسیدن به آرزوها و رفاه خود هستند و به
دیگران و مشکلاتشان اهمیتی نمیدهند. به عنوان نمونه در فیلم هیچ وقتی که
نادر با وجود بیماری و زیاد خوردن غذا از طرف دیگران به عنوان یک انسان به
حساب نمیآید و وجودش اهمیتی برای دیگران ندارد از طرف عفت مادر خانواده به
جمع خانوادگی آنها راه پیدا میکند ولی وقتی نادر به ثروت و پول میرسد در
اوج بیرحمی و بیتفاوتی حاضر نیست به عفت کمک کند و عفت مجبور میشود
دوباره به کلفتی در خانه دیگران بپردازد تا بتواند نیازهای مادی خود و
فرزندانش را برطرف کند.
اما با وجود تمام نکات مثبتی که فیلم
«هیچ» دارد تقریبا همه آدمهای هیچ برای دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن و
ایجاد حس همذاتپنداری مخاطب با آنها و نشان دادن دنیای فقیر، کثافت و
نداری که در آن غوطهور هستند دچار یک نوع نقص یا اختلال و عدم پختگی در
شخصیتپردازی هستند. نادر شخصیت اصلی داستان دچار اختلالات گوارشی و پرخوری
است که در انتهای فیلم به دلیل فضای آشفته و تغییر لحن و فضای مداوم فیلم
الکن و ناپخته باقی میماند. این الکن و ناقص ماندن در نوع بازی بازیگر
اصلی نقش (مهدی هاشمی) هم نمودی آشکار و عینی دارد.
از سویی دیگر فرجام آدم های فیلم هیچ به
تلخترین شکل ممکن رقم میخورد. یکی خودکشی میکند، دیگری نامزدیاش را به
هم زده راهی خیابانها میشود، یکی دیگر از عرش به زمین افتاده و به کلفتی
پناه میبرد و دیگری هم درماندن یا رفتن تردید دارد و فرار را به ماندن
ترجیح دهد. کاهانی در هیچ با وجود تمام تلاشی که میکند در برخی از
سکانسهای فیلمش دچار اغراق و سیاهنمایی بیش از اندازه میشود. همچنین
پراغراق شدن فضا و بازی بازیگرانش باعث دلسردی و عدم همذاتپنداری تماشاگرش
با داستان فیلم میشود.
درفیلم هیچ زندگی برای همه به غیراز
«نادر»که به ثروت می رسد به صفر وروبه زوال ونابودی می رسد.این یعنی این که
همه این آدمهابازنده اند. آدم بازنده هم علاوه برزندگی خود در صورت بی
تفاوت بودن نسبت به زندگی ودیگران می تواند زندگی خود واطرافیانش را هم به
آتش بکشد .در هیچ تک تک آدمهاناخواسته با غم نداری زندگی همدیگر را نابود
می کنند .هرچندنباید از خاطر برد که شرایط اجتماعی وفقیرانه ای که آنها
درآن قراردارند نیزدرفروپاشی زندگی همه آنهادخیل است.
منبع: ایسکا نیوز